لَمپا




ناقوس مسیحیان چه می گوید!!


همراه با #امیرالمؤمنین علیه السلام از راهی می گذشتیم.

میانه راه بودیم که از #کلیسا ی  #مسیحیان  صدای  #ناقوس (زنگ بزرگ) بلند شد.


امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: حارث ؛ می دانی این ناقوس چه می گوید؟!


گفتم: خدا و رسولش و  #ولیّ  او داناتر هستند.


ای حارث؛ این ناقوس، مَثَل #دنیا  و  #فانی شدن آن را می نوازد.

می گوید :

لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً صدْقاً صِدْقاً  إنَّ الدُّنْیَا قَدْ غَرَّتْنَا و شَغَلَتْنَا و اسْتَهْوَتْنَا و اسْتَغْوَتْنَا یا ابْنَ الدُّنْیَا مَهْلًا مَهْلًا یا ابْنَ الدُّنْیَا دَقّاً دَقّاً یا ابْنَ الدُّنْیَا جَمْعاً جَمْعاً تفْنَى الدُّنْیَا قَرْناً قَرْناً ما مِنْ یَوْمٍ یَمْضِی عَنَّا إلَّا أَوْهَنَ [أَوْهَى] مِنَّا رُکْناً قدْ ضَیَّعْنَا دَاراً تَبْقَى و اسْتَوْطَنَّا دَاراً تَفْنَى لسْنَا نَدْرِی مَا فَرَّطْنَا فیهَا إِلَّا لَوْ قَدْ مِتْنَا »


کلمه توحیدی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ، حق است ، حق است راست است ، راست است قطعاً دنیا ما را فریب داد و سرگرم کرد و دل ما را بُرد و ما را گمراه کرد ای فرزند دنیا ، آرام، آرام تر ای فرزند دنیا، بکوب، بکوب ای فرزند دنیا جمع کن، جمع کن دنیا در طول قرن ها فانی می شود روزی از عُمر ما نمی گذرد مگر اینکه عضوی از ما ضعیف می شود خانه جاودان را نابود کردیم و خانه فانی را وطن گرفتیم نمی دانیم در آن چه کوتاهی هایی کرده ایم مگر وقتی که بمیریم ( و آگاه شویم)


✅ فردای آن روز به آن کلیسا رفتم . به  #کشیش  آنجا گفتم : تو را به حق  #مسیح ، همانطور که دیروز ناقوس را به صدا درآوردی، دوباره بنواز.

او ناقوس را می نواخت و من جملاتی که  #امام  فرمودند را تکرار می کردم تا اینکه نواختن تمام شد و همچنین جمله آخر .


  #نصرانی گفت : تو را به پیامبرتان قسم، این جملات را چه کسی به تو آموخته؟

✅ گفتم : مردی که دیروز با او بودم و از این راه می گذشتیم.


پرسید : آیا این جملات را از پیامبرتان گرفته است؟


گفتم : بله، پسر عموی  #پیامبر صلی الله علیه و آله است.


  #اسلام  آورد و گفت : به خدا سوگند در کتاب #تورات خواندم که آخرین پیامبر خدا ، صدای ناقوس را تفسیر خواهد کرد.


امالی شیخ صدوق ، ص 225 .


♨️#بصیرت که نباشد .♨️

 بصیرت که نباشد، به خودش جرأت می دهد به #پیامبر ی که گفتارش وحی الهی است ( 3 و 4 نجم) بگوید : این مرد هذیان می گوید! »
( پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، در آخرین لحظات عمر شریفشان فرمودند: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید.» امّا عمر برای جلوگیری از وصیت پیامبر به پیروی از ثقلین(قرآن و عترت) چنین جسارتی کرد.)

بصیرت که نباشد، پهلوی تنها یادگار پیامبر شکسته می شود و کسی اعتراضی نمی کند.

بصیرت که نباشد، #علی علیه السلام از تنهایی باید به #چاه  پناه ببرد.

بصیرت که نباشد، #امام_حسن علیه السلام به خاطر #صلح ، هر چند که #معصوم است و خطا نمی کند،از طرف دوستانش سرزنش می شود!

بصیرت که نباشد، می شود #عاشورا .
مردم ، #امام و #هدایتگر خود را به مذبح می برند.

بصیرت که نباشد، فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِی » (فرازی از دعای ندبه)

بصیرت که نباشد، می شود هزار و اندی سال #غیبت .

✅یادمان باشد، تا مردم بصیرت پیدا نکنند، خدا آخرین ذخیره اش را به ما نخواهد داد.


بسم الله الرّحمن الرّحیم
‼️شما در #پیاده_روی_اربعین راهن را دیدید؟



صبح بود که از مسجد کوفه راه افتادیم به سوی حرم امیرالمؤمنین علیه السلام، با بیماری که مادرم داشت، تا شب طول کشید تا به حرم برسیم. بین راه چیزی که بیشتر به چشم می آمد، شلوغی جمعیت بود و بنرهای تبلیغی #سید_صادق_شیرازی.

 صبح بود که مرد عرب، ما را کنار عمود واحد، از ماشینش پیاده کرد، دیشب را مهمانش بودیم، انصافاً که مهمان نوازی کرد . و قدم به قدم رفتیم، عجب شوری، عجب جمعیّتی، عجب عشقی❤️، میان این شور و هیاهو، تبلیغات #سید_صادق_شیرازی هم به چشم می خورد. موکب #مدعی_دروغین_یمانی هم بین راه بود، مردم را برای بیعت با #دجّال_بصره  دعوت می کردند، البته شنیدم به خاطر جسارت به چند خانم زائر، استخبارات عراق موکبشان را جمع کرده .

صبح بود که به کربلا رسیدیم و عشق حسین علیه السلام قلب ها را به تلاطم در می آورد. . گوشه های خیابان، تبلیغات شیرازی هم بود .

✅ به یاد نهضت عدالت خواهی مردم ایران افتادم که به توصیه انگلیس ها به نهضت مشروطه خواهی تغییر نام داد و بعد هم نافرجام ماند.
به یاد مدافعان افغانی افتادم که با هدف دفاع از مردم مسلمان افغان در برابر آمریکا ، دور هم جمع شدند ولی مدّت زیادی نگذشت که راهشان کج شد به مسلمان کشی و بقایای شومشان، گروه تروریستی #القاعده را تشکیل دادند.

استعمارگران خبیث، کمتر برای حذف یک نهضت، یک جنبش، حتی یک انقلاب  تلاش می کنند❗️ولی تمام تلاششان برای کج کردن راه و هدف آن نهضت و انقلاب است. جنبشی که قرار است به هدف مقدّسی برسد و دست م آنها را از جهان کوتاه کند، به سمتی می کشانند که به نفع آنها و علیه هدف مقدسش  برود

#حماسه_اربعین را باید زمینه ساز ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کنیم، باید مردم جهان را به منجی موعود دعوت کنیم، امّا برخی در این میان مردم را به سوی خود دعوت می کنند❗️
 مواظب راهن دین باش‼️ این ها مال و جانت را نمی گیرند، راهت را می ند‼️


بسم الله الرّحمن الرّحیم

معنای زندگی چیست؟

کسانی که از آموزه های الهی محروم هستند، در جواب این سؤال یا به پوچی زندگی معتقد می شوند یا برای فرار از پوچ گرایی، اهدافی چون لذّت جویی مادّی و انسان گرایی را انتخاب می کنند. امّا خداوند متعال، معنا و هدف زندگی انسان را چه معرّفی کرده است؟

در برخی آیات قرآن کریم، هدف از خلقت آسمانها و زمین، آزمایش انسان معرّفی شده است. در آیه 7 سوره کهف می فرماید : إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً » : ( ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مى‏کنند. )

در آیه دیگری، هدفِ خَلق انسان را کسب رحمت و هدایت الهی دانسته و می فرماید : وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ  * إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُم‏ . » : ( و اگر پروردگارت مى‏خواست، همه مردم را یک امّت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار مى‏داد ولى آنها همواره مختلفند * مگر کسى را که پروردگارت رحم کند! و براى همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! )  ( 118 و 119 هود )  مراد از اختلاف در این آیه ، اختلاف انسان ها در دین است و منظور از رحمت، یافتن هدایت الهی است. (تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی ، ج 11، صص 61 64.)

آیه 56 سوره ذاریات، هدف از خلقت انسان و جنیان را عبادت خدا معرفی می کند : وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» : (من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند. )

آنچه تا کنون گفته شد از آزمایش، جلب رحمت ، عبادت خداوند متعال، نمی تواند هدف نهایی زندگی انسان باشد و به آن معنا ببخشد بلکه اینها، اهداف متوسطی هستند که انسان را به یک هدف کلان و غایی می رسانند و آن، یافتن حیات طیّبه و رسیدن به قرب الهی است. قرآن کریم می فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون»: (هر کس کار شایسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد.)  (97 نحل )

انسانی که در بستر آزمایش ها، مشمول رحمت و هدایت الهی شده و به ایمان و عمل صالح (عبودیت ) برسد، به حیات طیبه زنده خواهد شد. حیات طیبه، حیاتی حقیقی است که خداوند متعال به بنده اش افاضه می کند و از آثار آن علم  و قدرتی  است غیر از علم و قدرت حیات طبیعی . حیاتی که در آن حزن و اندوه راه ندارد  و خدا و رسولانش انسان را به سوی آن دعوت می کنند: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم‏ » (اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى‏خواند که شما را حیات مى‏بخشد ) ( 24 انفال )

 


بسم الله الرّحمن الرّحیم

آیا زندگی انسان معنایی دارد؟

پرسش از معنا داری زندگی، سؤالی است که در مکاتب مادّی و الحادی به وفور، مطرح می شود ؛ شاید مکاتب الهیِ تحریف شده نیز، به این پرسش عنایتی داشته باشند، امّا در دین جامع و جاودانه اسلام، سؤال از معنا داری زندگی، نادرست است؛ چرا که طبق جهان بینی اسلامی، جهان و جهانیان، از جمله انسان و زندگی او، آفریده خدایی عالم و قادر و حکیم است و خدای حکیم، هیچ چیز را پوچ و بیهوده نمی آفریند. معنا داری تمام خلقت، در آیات شریفه قرآن کریم به صراحت تأکید شده است.

خداوند متعال در آیه شریفه 27 سوره ص می فرماید: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنَ النَّار »: (ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم این گمان کافران است واى بر کافران از آتش (دوزخ) )
طبق این آیه، بطلان و پوچی از خلقت تمام موجودات نفی شده و باطل دانستن خلقت، به کافران نسبت داده شده است، این گروه هستند که به خاطر جهان بینی نادرستی که دارند، هرگاه به ناکامی ها و رنج های زندگی انسان ها نظر کنند، در ورطه این سؤالِ بی معنا می افتند که : آیا زندگی معنایی دارد؟


قرآن کریم، اعتقاد به معنا داری آفرینش ( که زندگی ما ، جزئی از آن است ) را اعتقاد مؤمنان بر شمرده و از اعتراف آنها به این مسأله خبر می دهد : الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار» :(همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده‏اند، یاد مى‏کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى‏اندیشند (و مى‏گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار. ) ( 191/ آل عمران)
طبق آیه شریفه، اگر کسی در آفرینش جهان، تفکّر کند و به ربوبیّت خداوند متعال اذعان داشته باشد، به حقّانیّت خلقت اعتراف خواهد کرد و آنچه حق باشد، بطلان، پوچی ، بیهودگی و بی معنایی در آن راه ندارد.

در آیه ای دیگر، کسانی که گمان به پوچی خلقت برده اند را نکوهش کرده و می فرماید: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون‏» : (آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده‏ایم، و بسوى ما باز نمى‏گردید؟) ( (115 / مؤمنون)

این آیه، در آیات مربوط به قیامت و در احوال جهنّمیان است و خداوند متعال با استفهام توبیخی، در جواب درخواست آنها برای بازگشت به دنیا ، می فرماید: آیا شما گمان می کردید که بیهوده و پوچ آفریده شده اید؟ » و با این جمله، عاقبت وخیمِ بی معنا دانستن زندگی را متذکر می شود. همچنین در آیه شریفه، بیهوده دانستن خلقت و عدم اعتقاد به معاد را مرتبط دانسته است. در واقع کسی که بینش درستی درباره حیات اخروی نداشته باشد، چه آن را انکار کند، چه عقاید تحریف شده ای نسبت به آخرت داشته باشد، در معناداری زندگی دنیا دچار تردید می شود.

بنابراین، در دین متعالی اسلام، پرسش از معناداری زندگی، منتفی است و آنچه مورد سؤال واقع می شود، چیستی معنای زندگی است.






آثار و برکات شگفت انگیز اعتقاد به ولایت اهل بیت (علیهم السلام)

فرازی از #زیارت_جامعه_کبیره

⚜ و مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا⚜

خداوند متعال به خاطر قبول #ولایت شما، به ما پاکی سرشت ، پاکیزگی #نفس و #تزکیه اختصاص داد و پذیرش ولایت شما را کفاره #گناهان ما قرار داد.

طیباً لِخَلْقِنَا منظور از این فراز ، حلال زاده بودن نیست، بلکه منظور، پاکی و خوب بودن ذات است. خباثتی که در برخی افراد هست و مردم آزاری می کنند ، در ذات فرد معتقد به امام نیست.

طهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا#طهارت  و #تزکیه_نفس ، امری است که هر مؤمنی در پی کسب آن است ولی در کنار انجام #اعمال_صالح ، #اعتقاد_صحیح  هم برای رسیدن به تزکیه نفس و روح لازم است.

کفَّارَةً لِذُنُوبِنَابرخی اعمال صالح باعث پاک شدن گناهان می شود. ( إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات) بزرگترین حسنه ای که گناهان را پاک می کند، پذیرش ولایت #ائمه_دوازده_گانه است.


چرا در روز مبعث، زیارت امیرالمؤمنین بخوانیم؟


یکی از اعمال روز #مبعث ، زیارت #امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که زیارت مخصوصی برای آن حضرت در این روز  ذکر شده است.

 

امّا چرا؟ چرا به جای زیارت #رسول_خدا (صلی الله علیه و آله) در این روز ، #زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شده است؟

 

این عمل حکایت از #اتحاد_نفسانی رسول خدا با امیرالمؤمنین دارد به طوری که زیارت امام، زیارت رسول خدا محسوب می شود.

 

روزی مردی نزد رسول خدا آمد و گفت:

یا رسول الله. منزل من از محل اقامت شما دور است و بسیاری از وقت ها که مشتاق زیارت شما می شوم به منزل شما می آیم ولی موفق به زیارت شما نمی شوم و علی بن ابی طالب را ملاقات می کنم و آن جناب، مرا از احادیث و مواعظ خود بهره مند می کند و من با حسرت زیارت شما باز می گردم.

 

پیامبر اکرم فرمودند:

 

هرکس علی (علیه السلام) را زیارت کند، مرا زیارت کرده و هرکس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هرکس با او دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. این مطلب را به قوم خود برسان!

 

مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص644.

 

با توجه به #آیه_مباهله فقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم آیه 61 سوره آل عمران امیرالمؤمنین به منزله نفس و جان رسول خدا هستند.

 

دلیل دیگر ذکر زیارت #امام_علی در روز مبعث، توجّه مؤمنان به اهمیّت مسأله امامت و وصایت است که اگر امامت نباشد، بعثت رسول خدا به نتیجه نخواهد رسید.

 

خداوند متعال در آیه 67 سوره مبارکه مائده درباره اعلام مقام جانشینی امیرالمؤمنین در غدیر خم خطاب به پیامبرش می فرماید:

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ

ای رسول، آنچه به تو (درباره ولایت علی) از طرف پروردگارت نازل شده ، ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را انجام نداده ای.

#آیه_تبلیغ




مثنوی ابوالفضل (علیه السلام)

ای حرمت قبله حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما

همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق

مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست

مکتب جانبازی و سر بازی است
بی سری، آنگاه سرافرازی است

مطلع شعبانِ همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر

سوم این ماه، چو نور امید
شعشعه صبح حسینی دمید

چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علمدار اوست

شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین

ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت

وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر

✍شاعر: #ریاضی_یزدی





#نص_امامت  امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)

✅رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

✨الحسن و الحسین امامان، قاما أو قعدا✨

حسن و حسین (علیهما السلام)، امام هستند، چه قیام کنند، چه صلح نمایند.

الإرشاد، شیخ مفید، ج2، ص30.
علل الشرائع، شیخ صدوق، ج1، ص211.
کفایة الأثر، خزاز رازی، ص38.
التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة، کراجکی، ص 129.
إعلام الورى بأعلام الهدى مرحوم طبرسی، ص 209.
مناقب آل أبی طالب ،ابن شهرآشوب، ج3، ص 394.
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج36، ص 289.

و کتاب های زیاد دیگری این حدیث را نقل کردند.

#میلاد_امام_حسین (علیه السلام) مبارک






می خواهم در دنیا و آخرت با شما  باشم .

✅ اسماعیل بن سهل مىگوید :

✍️به حضرت #جواد_الائمه (علیه السّلام) نامهاى نوشتم که چیزى به من بیاموزید که اگر آن را بخوانم، در دنیا و آخرت با شما باشم

#امام_جواد (علیه السلام) با دستخط مبارک خود پاسخ دادند:

#سوره_قدر (إِنَّا أَنْزَلْناه) را بسیار تلاوت کن و لب های خود را به ذکر #استغفار طراوت بخش

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص: 165

شهادت امام جواد (علیه السلام) تسلیت باد






 

خداشناسی در خطبه غدیر

 

✅ فرازی از خطبه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم :

 

آنچه آفریده، بدون نمونه و الگو، نقش آفرینی کرده و آنچه خلق نموده بدون یاری کسی و بدون رنج و نقشه قبلی پدید آورده است.

 

صوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلَى غَیْرِ مِثَالٍ وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَ لَا تَکَلُّفٍ وَ لَا احْتِیَالٍ

 



 

می خواهم در دنیا و آخرت با شما  باشم .

✅ اسماعیل بن سهل مىگوید :

✍️به حضرت #جواد_الائمه (علیه السّلام) نامهاى نوشتم که چیزى به من بیاموزید که اگر آن را بخوانم، در دنیا و آخرت با شما باشم

#امام_جواد (علیه السلام) با دستخط مبارک خود پاسخ دادند:

#سوره_قدر (إِنَّا أَنْزَلْناه) را بسیار تلاوت کن و لب های خود را به ذکر #استغفار طراوت بخش

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص: 165

شهادت امام جواد (علیه السلام) تسلیت باد

 

 




#نص_امامت  امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)

✅رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

✨الحسن و الحسین امامان، قاما أو قعدا✨

حسن و حسین (علیهما السلام)، امام هستند، چه قیام کنند، چه صلح نمایند.

الإرشاد، شیخ مفید، ج2، ص30.
علل الشرائع، شیخ صدوق، ج1، ص211.
کفایة الأثر، خزاز رازی، ص38.
التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة، کراجکی، ص 129.
إعلام الورى بأعلام الهدى مرحوم طبرسی، ص 209.
مناقب آل أبی طالب ،ابن شهرآشوب، ج3، ص 394.
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج36، ص 289.

و کتاب های زیاد دیگری این حدیث را نقل کردند.

#میلاد_امام_حسین (علیه السلام) مبارک


 




برای امام زمانت طرماح نشوی!!

 طرماح از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فرزندان آن بزرگوار بود. شاعر اهل بیت (علیهم السلام) و قاصد یکی از نامه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سوی معاویه بود!
هنگامی که نامه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برای معاویه برد با شجاعت تمام چنین به او سلام کرد: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَلِکُ الْعَاصِی»:(سلام بر تو ای پادشاه گناهکار)  وقتی عمروعاص به او اعتراض کرد که چرا با نام امیرالمؤمنین به معاویه سلام نکردی، گفت : ای احمق، مؤمنان ما هستیم، چه کسی او را بر ما امیر کرده؟ »  ( بحار الأنوار ،ج‏33، ص  289 - 294 )  امّا در امتحان کربلا .

طرماح به امام عرض کرد : من از کوفه آذوقه ی خانواده ام را آورده ام. این آذوقه را به آنها می رسانم و بر می گردم و از یاران شما خواهم بود.

امام حسین (علیه السلام) فرمودند: طرماح، شتاب کن، دیر نرسی!!

رفت. با شتاب هم بازگشت امّا قبل از رسیدن به کربلا، خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را گرفت.

در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم، ص242

‼گاهی برای اینکه دیر نرسی، باید از مهمترین وابستگی هایت هم بگذری. باید آنقدر با تقوا شوی که امام زمانت را بر هر کس و هر چیزی ترجیح دهی. مبادا مانند طرماح دیر برسیم.






:white_check_mark: امام حسین (علیه السلام) در گوشه ای از مسجد نشسته بود. خلیفه دوم، بر منبر سخنرانی می کرد. در میان سخنانش آیه ی النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» (6 احزاب) را به خودش نسبت داد و گفت: من به مؤمنان از خودشان شایسته ترم!»

:facepunch: امام حسین (علیه السلام) بلند شده و فریاد زد: ای دروغگو! از منبر پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیا پایین که این منبر پدر تو نیست!

:scream: عمر گفت: درست است، منبر پدر توست نه پدر من. این را چه کسی به تو یاد داده؟ پدرت علی بن ابی طالب این حرف ها را به تو آموخته؟ (زمانی که عمر به خلافت رسید، امام حسین ع 9 ساله بودند.)

:gem: امام فرمودند: به جانم سوگند، اگر از او آموخته باشم هم، او هدایت کننده و من هدایت شده ام. او طبق عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر گردن مردم بیعتی دارد که جبرئیل به خاطر آن نازل شده (اشاره به نزول آیات اکمال و تبلیغ در غدیر خم) و کسی جز منکر قرآن، آن را انکار نمی کند. مردم با قلب هایشان این حق را شناختند و با زبانشان آن را انکار کردند. وای بر منکرین حقّ ما اهل بیت، آیا محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جز با خشم و عذاب شدید، با آنها روبرو خواهد شد؟!

خلیفه گفت: ای حسین، هر کس حقّ پدرت را انکار کند، پس لعنت خدا بر او باد. مردم مرا امیر خود کردند و من هم پذیرفتم و اگر پدرت را امیر می کردند، ما هم از او اطاعت می کردیم.

امام فرمودند: ای پسر خطّاب، پیش از اینکه ابوبکر تو را بدون هیچ حجّتی از جانب رسول خدا ص و بدون رضایت آل محمّد ص امیر و خلیفه کند، کدام مردم تو را امیر خود کردند؟. به خدا سوگند اگر برای گفتار حق، تصدیق کننده های زیادی بود و مؤمنان، عمل حق را یاری می کردند، هرگز به خطا بر دوش آل محمّد ص سوار نمی شدی که از منبرشان بالا روی و با قرآنی که در شأن آنها نازل شده ، علیه آنها حکم کنی، قرآنی که آیات بلند و پیچیده آن را نمی شناسی و تأویلش را نمی فهمی. خدا به آنچه مستحق آن هستی تو را جزا دهد و به خاطر بدعتی که گذاشتی تو را بازخواست سختی کند!

با شنیدن این سخنان، خلیفه دوم با عصبانیت از منبر پایین آمد و به خانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رفت تا شکایت امام حسین (علیه السلام) را به پدرش بکند!! وارد خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد و گفت: امروز پسرت حسین، در مسجد رسول خدا ص صدایش را بر من بلند کرد و اراذل و اوباش مدینه را علیه من شوراند!

امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند:
آیا فردى چون حسین زاده نبىّ حکم ناروایى را جارى کرده یا طبقات پست از أهل مدینه را شورانده؟! بخدا که جز با حمایت همین گروه پست به این مقام دست نیافتى، پس لعنت خدا بر کسى که این گروه را اغوا کرد.

 

عمر گفت: یا علی، این دو پسرت فقط در سرشان هوای خلافت دارند.

امام فرمودند:
این دو بزرگوار از لحاظ نسب نزدیکتر از دیگران به رسول خدایند که ادعای خلافت کنند، اى پسر خطّاب بنا بحقّ این دو رضایتشان را بدست‏ بیاور تا دیگران که پس از این دو می آیند از تو راضى باشند.

عمر گفت: رضایتشان در چیست؟

امام فرمودند: بازگشت از اشتباه و توبه از گناه ( غصب خلافت )

عمر گفت: ای ابالحسن، پسرت را تربیت کن که به پای سلاطین نپیچد!!

امام فرمودند: من باید اهل معصیت و کسی که از خطا و لغزشش می ترسم ادب کنم، کسی (چون حسین) که پدرش رسول خدا ص او را تربیت کرده، چه کسی در تربیت به مقام او می رسد؟!
ای پسر خطاب، رضایت این دو (سبط نبی) را به دست بیاور. (امام حجّت را بر او تمام می کردند.)

عمر جوابی نداد و از نزد امام خارج شد.


:books:احتجاج، طبرسی، ج2، ص293



 

امام صادق علیه السلام

بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ‏ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَة

 در آموزش حدیث (اهل بیت) به کودکانتان شتاب کنید، قبل از اینکه مخالفان شیعه (در آموزش های گمراه کننده) بر شما سبقت بگیرند.

کافی، ج6، ص47 / وسائل الشیعه، ج17، 331

 




حبیب! حواست به آقامان باشد .

 گرد و غبارِ نبرد که فرونشست، امام به بالینش آمدند. پروردگارت تو را رحمت کند، ای مسلم بن عوسجه » این جمله امام را که شنید، چشمانش را باز کرد.

حبیب بن مظاهر نزدیکش بود. با دست به امام حسین (علیه السلام) اشاره کرد و گفت : ای حبیب، تو را وصیت می کنم به این آقا، باید خود را فدای او کنی.
- حبیب بن مظاهر : به خدای کعبه سوگند، همین کار را می کنم.

ساعتی نگذشت که به وصیت دوستش عمل کرد.

نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص333.

 خدایا، دوستانی نصیبم کن که مرا به امام زمانم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک کنند .

به کانال ما در ایتا بپیوندید : pedaremehraban@




امام جعفر صادق (علیه السلام) :

زمانی که صاحب الأمر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) غایب شود، نگه داشتن دین، مانند کندن خارهای قَتاد ( گیاهی پر از خارهای سوزنی شکل) با دست است!
در زمان غیبت، تقوای الهی را رعایت کنید و مواظب دینتان باشید.

اصول کافی، ج1 ، ص335

 




چه کریم است اگر حرّ بشوی می بردت .

 

لرزه ای بر اندامش افتاده بود.
یکی از سپاهیان عمرسعد گفت: می خواهی یورش بری؟ وضع مشکوکی داری! تو را در هیچ میدانی اینچنین ندیدم، این چه حالی است؟
حرّ گفت: خود را میان بهشت و جهنّم می بینم، به خدا سوگند، چیزی را بر بهشت ترجیح نمی دهم هرچند پاره پاره و سوزانده شوم.
تازیانه ای بر اسب زد و به قصد حسین (علیه السلام) تاخت.

 

نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص319.
 

‼️گاهی میان بهشتی یا جهنّمی شدن یک انتخاب فاصله است!! مواظب انتخاب هایمان باشیم.

 




 

✅ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر خم فرمودند:

♨️♨️♨️ آگاه باشید! همانا جبرئیل به من خبر داد که خداوند متعال می فرماید: هرکس با علی (علیه السلام) دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد، لعنت و غضب من بر او باد. ♨️♨️♨️

 

 



 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) :

خداوند متعال، برای برادرم علی بن ابی طالب (علیه السلام) فضائلی قرار داده که کسی جز خودش نمی تواند آنها را بشمارد.
هرکس فضیلتی از آن فضایل را در حالی که به آن اقرار دارد، یادآوری کند؛ خدا گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد.

القطره، سید احمد مستنبط، بخش فضایل امیرالمؤمنین


 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله):

ای بندگان خدا، به خاطر خدا دوست داشته باشید و به خاطر خدا غضب کنید، به خاطر خدا یاری کنید و به خاطر خدا دشمنی کنید،
همانا به ولایت الهی نمی رسید مگر اینکه چنین باشید و طعم ایمان را نمی چشید مگر اینکه اینچنین باشید.

صفات الشیعه، ص45.




 لحظات پایانی عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود. تعدادی از صحابه، کنار بستر حضرت بودند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
بیایید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.»
عمر گفت: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ حَسْبُنا کِتَابُ اللَّهِ» : (این مرد هزیان می گوید ، کتاب خدا (قرآن) برای ما کافی است!!)
با این گفته ی اهانت آمیز، حاضران مجلس به اختلاف افتادند. بعضی می گفتند: خواسته ی پیامبر را اجابت کنید و بعضی دیگر حرف عمر را تأیید می کردند.
وقتی اختلاف بالا گرفت و پیش روی پیامبر خدا صداهایشان بلند شد، پیامبر فرمودند:
بلند شوید و بروید، سزاوار نیست که نزد من دعوا کنید.»

نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص333 / بحارالانوار، ج30، ص535

گفته ی عمر که پیامبر را متهم به هذیان گفتن کرد، بر خلاف قرآن کریم است که می فرماید: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى» : (پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید* هر چه می گوید از روی وحی الهی است.) (3 و 4 نجم)‏
چگونه ممکن است پیامبری که تمام سخنانش وحی و الهام الهی است، حرف بیهوده و هذیان بگوید.
قطعاً عمر از بیان شدن مسأله ی دیگری از زبان پیامبر، ناراحت بود. چیزی که اگر مسلمانان به آن عمل می کردند، هرگز گمراه نمی شدند.


 

نامه محمد بن ابوبکر به معاویه بن ابوسفیان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏: از محمّد بن ابى بکر، به فرد منحرف: معاویة بن ابوسفیان، سلام خدا بر دینداران و اهل ولایت که امتثال اوامر الهى را مى‏کنند.

امّا بعد؛ خداوند متعال به جلالت و سلطنت خود موجودات جهان را آفریده و در این کار هیچ لهو و عبثى نداشته و عارى از هر نیاز و ضعفى بود، بلکه آنان را براى عبادت آفرید، پس برخى از آنان خوشبخت و برخیشان بدبختند، بعضى گمراه و برخى ره یافته‏اند، سپس بر اساس علم خود اینان را اختیار نمود و از میانشان محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله)  را برگزیده و انتخاب کرد، و او را مأمور به رسالت خود ساخته و امین وحى قرار داد، پس آن حضرت نیز با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوى پروردگارش خواند، و اوّلین کسى که پاسخ مثبت داده و به سوى او رفت و اسلام آورده و تسلیم شد، برادر و پسر عمویش علىّ بن ابى طالب (علیه السّلام) بود که سخنان آن حضرت را در پنهان، تصدیق کرده و او را بر تمام خویشان و نزدیکان خود اختیار نموده‏ و بذل جان خود را براى سلامتى و خوشى آن حضرت پیوسته به کف داشت، و هنگام گرفتارى و سختى و اقدامات مخالفین و آزار دشمنان نسبت به رسول خدا در نهایت همّت و محبّت و صمیمیّت مى‏کوشید.

و امروز تو را مى‏بینم که مى‏خواهى بر علىّ بن ابى طالب (علیه السّلام) برترى‏جویى کنی! حال اینکه تو تویى و او او است، همو که در تمام قسمتهاى خیر بارز و برجسته است و تو لعین پسر لعینى، و تو و پدرت همواره مخالف و دشمن اسلام و پیامبر بوده و از هیچ توطئه‏اى فروگذار نکرده‏اید و لحظه‏اى براى خاموش ساختن نور خدا از بخشیدن مال و تحریک اشخاص و جمع کردن و تهیّه نیرو و قوا مضایقه نکرده‏اید، و تا دم مرگ پدرت این گونه بود و در این کار؛ تو جانشین او شده‏اى.

پس چگونه است که امروز خود را با علىّ بن ابى طالب برابر مى‏دانى حال اینکه او وارث علم رسول خدا و وصىّ او است، او نخستین پیرو و وفادارترین فرد به پیامبر است، و تو و پدرت أبو سفیان دشمنان او هستید، پس تا مى‏توانى از این راه ناصواب و باطل خود بهره ‏ببر، و در گمراهى خود از عمرو بن عاص کمک بگیر، پس به همین زودی ها زندگى تو به پایان رسیده و حیله‏ات سپرى گشته و آخر مى‏فهمى که حسن عاقبت و نیکبختى در کجا بوده است، پس درود بر کسى که از راه هدایت پیروى نماید.

 

اختصاص شیخ مفید، ص124  /  احتجاج طبرسی، ج1، ص183


 

محمّد پسر ابوبکر، شیعه علی (علیه السلام)

 

محمّد (پسر خلیفه اول) از شیعیان خاصّ امیرالمؤمنین ( علیه السلام) بود. مادرش، اسماء بنت عُمیس، ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب (برادر امام علی) بود. پس از شهادت جعفر، با ابوبکر ازدواج کرد و محمّد را به دنیا آورد. با اینکه در خانه ابوبکر و همسر او بود، از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) ماند و در روزهای شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از آن حضرت پرستاری می کرد. پس از مرگ ابوبکر، اسماء با امیرالمؤمنین (علیه السلام) ازدواج کرد و محمّد در خانه آن حضرت پرورش یافت.

 محمّد در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و پس از شهادت مالک اشتر، امام علی (علیه السلام) او را  حاکم مصر کردند.

 سرانجام سپاهیانِ معاویه در حمله به مصر، محمّد را دستگیر کردند و او را گردن زدند و بدنش را سوزاندند.

منتهی الآمال، ج1، ص345

 

 امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از شهادت محمّد در نامه ای که به ابن عبّاس نوشت، چنین فرمود:

  او برایم فرزندى خیرخواه، کار گزارى سختکوش، شمشیرى برنده، و رکنى مدافع بود. من مردم را به پیوستن به او بر انگیختم، و آنان را قبل از وقوع حادثه به یاریش دستور دادم، و از آنان در آشکار و نهان و به طور مکرّر براى حرکت به جانب او دعوت نمودم، گروهى با بى‏میلى آمدند، و برخى بهانه دروغ تراشیدند، و عدّه‏اى دست از یاریش برداشته اعتنایى نکردند. از خدا مى‏خواهم به زودى مرا از این مردم برهاند.»

نهج البلاغه، نامه 35




 

شیعیان علی (علیه السلام)

✨امام حسن عسکری (علیه السلام):✨

شیعیان علی (علیه السلام) ترسی ندارند که در راه خدا، مرگ به سراغ آنها آید (در بستر بمیرند) یا آنها در دام مرگ افتند ( کشته شوند).
از ما پیروی می کنند و در تمام آنچه به آن امر کنیم یا از آن نهی کنیم، مطیع ما هستند.

القطره، سید احمد مستنبط، ص704

بعضی ها حیف است که به مرگ طبیعی بمیرند، الحق که لایق شهادتند.

 




 

متن کامل حدیث لوح اخضر فاطمه (سلام الله علیها)
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ این نامه‏اى از خداوند عزیز حکیم، براى محمّد، رسول و نور و سفیر و حاجب و دلیل او است که روح الأمین (جبرئیل) آن را از نزد ربّ العالمین نازل نمود.

 اى محمّد اسامى مرا بزرگ بدار و نعمتهایم را شکر کن، و آنها را انکار مکن، همانا منم اللَّه، که جز من معبودى نیست، منم درهم کوبنده جبّاران، خوارکننده ستمگران‏ و پاداش‏دهنده روز جزا، هیچ معبودى جز من نیست، هر که امید به غیر فضل من بندد یا از غیر عدالت من بترسد، او را عذابى نمایم که هیچ کس را عذاب  نکرده باشم، پس تنها مرا بپرست و فقط بر من توکّل کن.

و این را بدان که من هیچ پیامبرى را مبعوث نکردم جز آنکه در پایان مأموریّتش براى او وصى و جانشینى قرار دادم، من تو را بر تمام انبیاء؛ و وصىّ تو را بر تمام اوصیاء فضیلت و برترى دادم، و تو را به دو نوه شیرزاده‏ات گرامى داشتم. پس حسن را پس از پایان روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را گنجینه‏دار وحى خود نمودم و او را به شهادت گرامى داشتم. او از همه شهدا برتر و مقامش از همه آنان بالاتر است.کلمه تامّه‏ام را همراه او و حجّت رسا و بالغه‏ام را نزد او گذاردم، به واسطه عترت او ثواب دهم و مجازات کنم. نخستین فرد از عترتِ (حسین)، نامش علىّ» (امام سجّاد) است، او سرور عابدان و زینت اولیاى گذشته من است.

سپس پسر او- که نامش همچون جدّ محمود خود- محمّد» است (امام باقر)، او شکافنده علم و کانون حکمت من است، و جعفر» (امام صادق) که شک‏کنندگان در باره او به هلاکت رسند، هر که او را نپذیرد، مرا نپذیرفته، وعده حقّ من است که مقام جعفر را گرامى داشته، و بواسطه پیروان و یاران و دوستانش خوشحال و مسرورش سازم.

و موسى» (امام کاظم) که پس از او برگزیدم، و پس از او فتنه و آشوبى کور و تاریک واقع شود (اشاره به فرقه واقفیه که امامت امام رضا را انکار کردند.)، بدانید که رشته فرض و وجوب من پاره نمى‏شود، و حجّت من پنهان نمى‏ماند، و دوستان من به شقاوت نمى‏افتند، بدانید هر کس که یکى از آنان را انکار کند بى‏شکّ نعمت مرا انکار نموده، و هر که آیه‏اى از کتاب مرا تغییر دهد، بر من دروغ بسته است. و واى بر دروغ‏بندان و منکران پس از پایان کار موسى(کاظم)، بنده و دوست برگزیده‏ام، بدانید هر که هشتمین را تکذیب کند همه اولیایم را تکذیب نموده، علىّ» (امام رضا) ولى و یاور من است، بارهاى سنگین نبوّت را بر دوش او مى‏گذارم و توسّط آن به او قدرت و توانمندى مى‏دهم و در آخر مرد پلید متکبّرى او را مى‏کشد. و در شهرى که آن را بنده صالح [ذو القرنین‏] بنا نهاده است؛ در کنار بدترین مخلوقم (هارون الرشید) دفن مى‏شود، فرمان و وعده من محقّق و ثابت است که: او را به وجود پسر و جانشینش محمّد» (امام جواد) خوشحال خواهم ساخت، همو که وارث علم من، و کانون حکمت و محل اسرار من است، و او حجّت من بر خلقم مى‏باشد، هر بنده‏اى که به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را درباره هفتاد تن از خانواده‏اش- که همگى مستحقّ عذاب دوزخند قبول نمودم- و عاقبت کار فرزندش علىّ» (امام هادی) را- که دوست و یاور من و گواه در میان خلق است و امین وحى من مى‏باشد- ختم به خیر و سعادت گردانم، از او فرزندى بوجود آورم‏ به نام حسن»(امام عسکری) که مردم را به راه من دعوت مى‏کند و خزانه‏ دار گنجینه علم من است.

سپس دینم را توسّط پسر او محمّد» (امام زمان) که مایه رحمت همه جهانیان است کامل کنم، او برخوردار از کمال موسى، نورانیّت عیسى، صبر ایّوب بوده و سیّد و سرور همه اولیاى من است، در ایّام غیبت او دوستانم ذلیل و خوار مى‏شوند، تا آنجا که سرهاى آنان را همچون سرهاى ترک و دیلم (کفّار) براى هم هدیه مى‏فرستند، آنان را بکشند و بسوزانند، در آن روزگار اولیایم ترسان و وحشت زده‏اند، و پیوسته زمین از خونشان رنگین شود، و ناله و فغان در میان نشان بلند گردد، آرى آنان دوستان حقیقى من مى‏باشند، توسّط همانان هر فتنه کورى را دفع کنم، و از برکت ایشان هر شبهه و مصیبت و سختى را مرتفع سازم، آنانند که درودها و بخشایشى از پروردگارشان بر آنها است و ایشانند راه یافتگان.»

الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 148



 

✅ جابر بن عبدالله انصاری در محضر امام باقر (علیه السلام) عرض کرد:

✍️روزی برای تبریک تولّد امام حسین (علیه السلام) خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم. در دست آن حضرت لوح سبز رنگی همچون زمرّد بود که در آن نوشته هایی سفید چون نور خورشید بود.
عرض کردم: پدر و مادرم به فدای شما ای دختر پیامبر، این لوح سبز چیست؟
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: این لوحی است که خداوند متعال آن را به رسولش اهدا کرده که اسم پدرم و شوهرم و اسم دو پسرم و اوصیای از نسل من در آن ذکر شده است و پدرم برای خشنودی من، این لوح را به من بخشیده است.

اصول کافی، ج1، ص527
امالی، شیخ طوسی، ص291
بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ج‏2 ؛ ص183
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج36، ص 202  
احتجاج، طبرسی، ج1، ص67
و کتب حدیثی دیگر .

حدیث لوح اخضر (سبز رنگ) از حدیث های صحیحی است که از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در اثبات امامت ائمه دوازده گانه نقل شده و در کتب معتبر فراوانی آمده است. ابوبصیر از یاران خاص امام صادق (علیه السلام) می گفت: اگر در عمرت فقط همین یک حدیث را شنیده باشی، برایت کافی است!!

 




 

دختر پیامبر چه می گوید؟

 

در حساس ترین حوادث سرنوشت ساز برای اسلام و مسلمین، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که به اعتراف شیعه و سنی، پاره ای از تن پیامبر و اطاعت از حضرتش، اطاعت از خدا و رسول است، برای نجات مسلمین از گمراهی، سخنرانی های روشنگرانه ای می کند.

 

حداقل سالی یکبار، در ایّام فاطمیه، این سخنان هدایتگر را بخوانیم.


ترجمه کامل خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) (ترجمه آیت الله مکارم)»

 

خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و بر توفیقاتش شکر می کنم

و بر مواهبی که ارزانی داشته، ثنا می خوانم؛ بر نعمت های گسترده ای که از آغاز به ما داده

و بر مواهب بی حسابی که به ما احسان فرموده و بر عطایای پی در پی که همواره ما را مشمول آن ساخته؛

نعمت هایی که از شماره و احصا بیرون است

و بخاطر گستردگی در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست و انتهای آن از ادراک انسان ها خارج است.

بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده

و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده

و آنان را برای بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده [است].

و من شهادت می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی مثال است و شریک و مانند ندارد.

این سخنی است که روح آن اخلاص است

و قلوب مشتاقان با آن گره خورده و آثار آن در افکار پرتوافکن شده [است].

خدایی که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است،

و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدّسش برای عقل و اندیشه ها ممتنع است.

موجودات جهان هستی را ابداع فرمود، بی آن که چیزی پیش از آن وجود داشته باشد

و همه آنها را ایجاد کرد، بی آن که الگو و مثالی قبل از آن موجود باشد.

آنها را به قدرتش تکوین نمود و به اراده اش خلق کرد،

بی آن که به آفرینش آنها نیاز داشته باشد،

یا فایده ای از صورت بندی آنها عائد ذات پاکش شود.

جز این که می خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد

و مردم را به اطاعتش دعوت کند. قدرت بی پایان خود را از این دریچه نشان دهد.

خلایق را به عبودیت خود رهنمون گردد.

و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوّت بخشد.

سپس برای اطاعتش پاداش ها مقرّر فرموده و برای معصیتش کیفرها،

تا بندگان را بدینوسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایی بخشد

و به سوی باغ های بهشت و کانون رحمتش سوق دهد

[سخن فاطمه (س) در وصف پیامبر (ص)]

و گواهی می دهم که پدرم محمّد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست؛

پیش از آن که او را بفرستد، برگزید؛

و پیش از آن که او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود

و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود،

(در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند و در پشتِ پرده های هول انگیز نیستی، پوشیده

و به آخرین سر حدّ عدم مقرون بودند).

این، بخاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود

و به حوادث جهان احاطه داشت  و مقدرات را به خوبی می دانست.

او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند،

و حکمش را اجرا نماید و مقدرات حتمی اش را نفوذ بخشد.

هنگامی که مبعوث شد، امّت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده ای را برگزیده اند؛

گروهی بر گِرد آتش طواف می کنند و گروهی در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند

و با این که با قلبِ خود خدا را شناخته اند، او را انکار می کنند.

خداوند به نور محمّد (صلی الله علیه و آله) ظلمت ها را برچید

و پرده های ظلمت را از دل ها کنار زد

و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت.

او برای هدایت مردم قیام کرد،

و آنها را از گمراهی و غوایت رهایی بخشید و چشمهایشان را بینا ساخت

و به آیین محکم و پابرجای اسلام رهنمون گشت

و آنها را به راه راست دعوت فرمود.

سپس خداوند او را با نهایت محبّت و اختیار خود و از روی رغبت و ایثار قبض روح کرد.

سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد

و هم اکنون در میان فرشتگان و خشنودی پروردگار غفّار

و در جوار قرب خداوند جبّار قرار دارد.

درود خدا بر پدرم پیامبر (صلی الله علیه و آله)، امین وحی

و برگزیده او از میان خلایق باد

و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش.

[قرآن، قانون قوم برگزیده]

سپس رو به اهل مجلس کرد

 (و مسئولیت سنگین مهاجران و انصار را بر شمرد) و فرمود: شما (ای بندگان خدا!)

مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید

و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوی امّت ها می باشید.

پاسدار حق الهی در میان شما و حافظ پیمان خداوند که در دسترس همه شماست

و آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از خود درمیان امت به یادگار گذارده؛ کتاب اللهِ ناطقو قرآن صادق و نور آشکار

و روشنایی پر فروغ است.

کتابی که دلایلش روشن، باطنش آشکار،

ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخار.

کتابی که عاملان خود را به بهشت فرا می خواند و مستمعینش را به ساحل نجات رهبری می کند.

از طریق آن به دلایل روشن الهی می توان نائل گشت

و تفسیر واجبات او را دریافت و شرح محرمات را در آن خواند

و براهین روشن و کافی را بررسی کرد

و دستورات اخلاقی و آنچه مجاز و مشروع است، در آن مکتوب یافت.

سپس افزود: خداوند ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده [است]

نماز» را وسیله پاکی از کبر و غرور.

زکات» را موجب تزکیه نفس

و نموّ روزی. روزه» را عامل تثبیت اخلاص.

حجّ» را وسیله تقویت آیین اسلام.

عدالت» را مایه هماهنگی دل ها.

اطاعت» ما را باعث نظام ملت اسلام. و امامت» ما را امان از تفرقه و پراکندگی.

جهاد» را موجب عزّت اسلام.

صبر و شکیبایی» را وسیله ای برای جلب پاداش حق.

امر به معروف» را وسیله ای برای اصلاح توده های مردم.

نیکی به پدر و مادر» را موجب پیشگیری از خشم خدا. صله رحم» را وسیله افزایش جمعیّت و قدرت.

قصاص» را وسیله حفظ نفوس.

وفای به نذر» را موجب آمرزش.

جلوگیری از کم فروشی» را وسیله مبارزه با کمبودها.

نهی از شرابخواری» را سبب پاکسازی از پلیدی ها.

پرهیز از تهمت و نسبت های ناروا» را حجابی در برابر غضب پروردگار.

ترک ی» را برای حفظ عفت نفس.

و تحریم شرک» را برای اخلاص بندگی و ربوبیت حق.

اکنون که چنین است، تقوای الهی پیشه کنید و آنچنان که شایسته مقام اوست، از مخالفت فرمانش بپرهیزید

و تلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید. 

خدا را در آنچه امر یا نهی فرموده، اطاعت کنید

و راه علم و آگاهی را پیش گیرید

چرا که از میان بندگان خدا تنها عالمان و آگاهان از او می ترسند و احساس مسئولیت می کنند.

[فاطمه (س)، جایگاه خود، پیامبر (ص) و علی (ع) را  بازمی‏شناساند]

سپس فرمود: ای مردم!

بدانید من فاطمه ام و پدرم محمّد است (که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد).

آنچه می گویم، آغاز و انجامش یکی است

و هرگز ضد و نقیض در آن راه ندارد  و آنچه را می گویم غلط نمی گویم

و در اعمالم راه خطا نمی پویم.

به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است

و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.>

هر گاه نسبت او را بجویید، می بینید او پدر من بوده است نه پدر ن شما!

و برادر پسر عموی من بوده است نه برادر مردان شما.

و چه پر افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!

آری، او آمد و رسالت خویش را به خوبی انجام داد و مردم را به روشنی انذار کرد.

از طریقه مشرکان روی بر تافت

و بر گردن‏هایشان کوبید و گلویشان را فشرد، تا از شرک دست بردارند و در راه توحید گام بگذارند.

او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت می کرد.

بت ها را در هم می شکست و مغزهای متکبّران را می کوبید، تا جمع آنها متلاشی شد

و تاریکی ها برطرف گشت. صبح فرا رسید

و حق آشکار شد.

نماینده دین به سخن درآمد و زمزمه های شیاطین خاموش گشت.

افسر نفاق بر زمین فرو افتاد.

گره های کفر و اختلاف گشوده شد

و شما زبان به کلمه اخلاص (لا اله الا الله) گشودید،

در حالی که گروهی اندک و تهی‏دست بیش نبودید!

[فاطمه (س) جایگاه مهاجران و انصار را  باز می‏شناساند]

آری، شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید

و از کمی نفرات همچون جرعه ای برای شخص تشنه

و یا لقمه ای برای گرسنه و یا شعله آتشی برای کسی که شتابان به دنبال آتش می رود، بودید

و زیر دست و پاها له می شدید! در آن ایّام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود

و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید

و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!

اما خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد،

بعد از آن همه ذلّت و خواری و ناتوانی نجات بخشید.

او با شجاعان درگیر شد و با گرگ های عرب و سرکشان یهود و نصاری پنجه درافکند.

ولی هر زمان آتش جنگ را برافروختند، خدا آن را خاموش کرد

و هر گاه شاخ شیطان نمایان می گشت و فتنه های مشرکان دهان می گشود،

پدرم برادرش علی (علیه السلام) را در کام آنها می افکند و آنها را بوسیله او سرکوب می نمود

و او هرگز از این مأموریت های خطرناک باز نمی گشت، مگر زمانی که سرهای دشمنان را پایمال می کرد

و آتش جنگ را با شمشیرش خاموش می نمود

او  (علی علیه السلام») در راه خشنودی خدا متحمّل رنج و سختی گردید

و در راه انجام دستورات الهی تلاش می نمود

و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزدیک و سیّد و سالار اولیای خدا بود. 

او همیشه آماده  (فعالیت) و خیرخواه مردم بود و با جدیت و زحمت تلاش می نمود

و این در حالی بود که شما در رفاه و خوشگذرانی، آسایش،

نعمت و امنیت بسر می بردید و انتظار می کشیدید که برای ما  (اهل بیت علیهم السلام») حوادث ناگوار

پیش آید و توقّع شنیدن اخبار  (بد درباره ما) داشتید

و هنگام جنگ عقب نشینی می کردید و از نبرد فرار می کردید!

[فاطمه (س) خیانت مهاجران و انصار را در سقیفه»  گوشزد می‏کند]

اما هنگامی که خداوند سرای پیامبران را برای پیامبرش برگزید

و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت،

ناگهان کینه های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت

و پرده دین کنار رفت.

گمراهان به صدا درآمدند  و گمنامان فراموش شده، سر بلند کردند.

نعره های باطل برخاست

و در صحنه اجتماع شما به حرکت درآمدند.

شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوی خود دعوت نمود

و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت و منتظر فریبش!

سپس شما را دعوت به قیام کرد و سبکبار برای حرکت یافت!

شعله های خشم و انتقام را در دل های شما برافروخت و آثار غضب در شما نمایان گشت

و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید .

در حالی که هنوز چیزی از رحلت پیامبر نگذشته بود، زخم های مصیبت ما وسیع

و جراحات قلبی ما التیام نیافته

و هنوز پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده نشده بود، بهانه شما این بود که می ترسیم فتنه ای برپا شود!»

و چه فتنه ای از این بالاتر که در آن افتادید؟ و همانا دوزخ به کافران احاطه دارد.

چه دور است این کارها از شما!

راستی چه می کنید؟ و به کجا می روید؟

با این که کتاب خدا  قرآن در میان شماست، همه چیزش پر نور،

نشانه هایش درخشنده، نواهی اش آشکار،

اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افکنده اید!

آیا از آن روی برتافته اید؟ یا به غیر آن حکم می کنید؟

آه که ستمکاران جانشین بدی را برای قرآن برگزیدند

و هر کس آیینی غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد

و در آخرت از زیانکاران است.




امیرالمؤمنین (علیه السلام):


به من خبر رسیده که مردی از دشمنان، بر زن مسلمان و غیر او (زنی که در پناه اسلام بوده) حمله کرده و زیور آلات او را غارت کرده و آن بینوا در برابر آن مهاجم، جز کلمه استرجاع (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‏ ) و طلب رحم، مدافعی نداشته است. آن گاه این غارتگران‏ با غنیمت بسیار بازگشته، در حالى که یک نفر از آنها زخمى بر نداشته و خونی از آنها ریخته نشده (کسی با آنها مقابله نکرده). اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست، بلکه در نظر من چنین مرگی به جاست. عجبا عجبا! به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان، و پراکندگى شما از حقّتان، دل را مى‏ میراند.

نهج البلاغه، خطبه 27




دعای هفتم صحیفه سجادیه
 

وکان مِن دعائِهِ علیه‏السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
دعای امام سجاد به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه
 
یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‏شکند،
 
وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‏الْمَخْرَجُ اِلى‏ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو
 
الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‏ بِقُدْرَتِکَ
آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان
 
الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‏ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان
 
دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,
 
اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی
 
مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,
 
وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای
 
حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،
 
فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را
 
اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,
 
وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت
 
یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من
 
بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من
 
حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه
 
هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر
 
بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،
 
فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم
 
حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‏ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع
ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم
 
یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
ای صاحب عرش عظیم.

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها